فلفل نبین چه ریزه
روز شنبه تیم ملی با رئیس جمهور دیدار داشت که توی این دیدار نکات جالبی بود که بد نیست شما هم بخونید
رئیس جمهور از دادکان پرسید قطر توپ چند سانته دادکان که نمیدونست از برانکو ٬ فرکی ٬ شاهرخی ٬ عنایتی ٬ کریمی ٬ دایی و بقیه بازیکنان پرسید اونا هم هاج و واج نگاه کردن و گفتن نمیدونیم
دکتر (رئیس جمهور ) گفت دایی فقط توپ و لباس فوتبال میفروشه ولی از اندازه اون خبر نداره
دکتر یه جای دیگه درباره حریفای احتمالی ایران در صورتیکه تیم صعود کنه پرسید که گفتن آرژانتین یا هلند
ایشون باز پرسید که در صورت عدم صعود این دو تیم با چه حریفی مواجه میشیم که مسئولین تیم واسه این سوال جوابی نداشتن
که محمد آخوندی سخنگوی تربیت بدنی نوا در وکرد و همه رو نجات داد و گفت با صربستان یا ساحل عاج روبرو میشیم
در بخش دیگه دکتر توصیه های فنی به تیم کرد که شاید برانکو هم توش موند
دکتر تیم ملی رو به دواندن سریع توپ به جای حرکت با اون توصیه کرد و گفت : گاهی سرعت توپ رو میشه به ۳۰ متر در ثانیه رسوند اما سریعترین بازیکن هم بیشتر از ۱۰ متر در ثانیه نمی تونه بدوه .
اگر بازیکن بخواد استارت سرعتی بزنه و با توپ بره ٬ بعد از سه استارت همه انرژیش تخلیه میشه
هروقت از حریف جلو افتادید و خواستید وقت تلف کنید توپ رو بدید علی کریمی که همه رو دریبل بزنه
ایشون گفت که گل زدن چندان هم کار دشواری نیست و اگر بخواهید از ۴۰ متری هم میتونید توپ رو که قطرش حدود ۲۰ تا ۲۵ سانته توی دروازه ۷ متر و ۲۰ سانت جا بدید
اگر بخواهید از پای مصدوم دایی هم کار میکشید و اگر نخواهید میرزاپور با اون قد و هیکل ورزشی هم به راحتی گل میخوره
میرزا پور گفت که اون پنالتی هایی که من در اردو از شما خوردم واقعی بود و جدا نتونستم بگیرم
( ای احمدی نژاد / ای البالو / ای شفتالو / ای زننده گل به میرزا پور / ای انرژی هسته ای حق مسلم ماست / ای نویسنده نامه به جرج دبلیو بوش پسر / ای دهنده وامهای 3 میلیونی و 10 میلیونی / ای گل / ای بلبل .......... )
وقتی دایی و کریمی پیراهن های قرمز و سفید رو به اسم احمدی نژاد تقدیم میکردن دکتر گفت رنگ آبی نداشتین ؟
و موقع خداحافظی با تک تک اعضای تیم روبوسی کرد و به فراخور هرکس چیزی گفت از جمله موقع خدا حافظی با حسن کعبی به دادکان گفت این بازیکن خیلی تند و تیزه اونو باید گوشه زمین بزاری تا مدام بره و برگرده . و به آندرانیک تیموریان گفت : انشا الله حظرت مریم و حظرت زهرا سلام الله علیه کمکت میکنن .
به برانکو گفت فرموش نکن که این فرصت که مربی تیم بزرگ ایران در جام جهانی باشی بسیار مهم و تکرار نشدنیه سعی کن از همه توانت استفاده کنی و بهترین مربی جام جهانی بشی
برانکو هم بعد از تشکر مخصوصا بابت توصیه های فنی ایشون گفت : برام خیلی جالب بود که رئیس جمهور اینقدر از همه جزییات آگاهی داره
و یه مطلب هم خودم میخواستم بگم که ظاهرا برانکو هم علی رغم شعارهایی که میده و ابراز امیداواریهاش ٬ امیدی به صعود نداره چون اصلا واسه بعدش برنامه نداره و حتی فکرش رو هم نکرده که اگه صعود کنه با چه تیمی روبرو میشه
مثل داستان اون کشیش مسیحی
توی روستای این کشیش خشکسالی شد و قرار شد مردم جمع بشن تا واسه بارون دعا کنن .
وقتی مردم جمع شدن کشیش گفت برگردید دعا لازم نیست .
مردم علتش رو پرسیدن و کشیش جواب داد که شما خودتون هم به کار خودتون ایمان ندارید چون اگر ایمان داشتین بدون چتر نمیومدین
خواننده های زیادی توی این چند وقت واسه تیم ملی خوندن که به نظر من از همه افتضاح تر رسمی ترین اونا یعنی ترانه عصار بود و جالبترینش هم غر رسمی ترینش یعنی شهرزاد و ترانه جام جهانی
انشاالله توی چند روز آینده سعی میکنم کلکسیون کامل ترانه های جام جهانی رو واستون آپلود کنم
زندگی ماشینی
روزگاری یک نگه، گرمای صد آغوش داشت اشک عاشق مزّه گل چشمه‌های نوش داشت
یک نوازش می‌زد آتش بر دل هر بی‌قرار یک سخن، پویائی یک بستر گل پوش داشت
خنده‌ها بوی خوش عشق و محبت داشتند چشمها گیرائی یک چشمه خودجوش داشت
ای که آغوشت ز سردی می‌زند پهلو به غم یاد آن روزی که آغوشت تب آغوش داشت
پروردگارا، دوست دارم بر فراز آسمانها پر بگیرم وفریاد برآورم. در این دنیا که قلبها از آهن و سنگ و بی خبر از عاطفه اند، تو را به حرمت پاک آسمانی ها سوگند مرا به حال خود رها مکن.
وقتی زندگی ماشینی امروزی خسته ات می کند. وقتی زیر چرخ دنده های دنیای ماشینی له میشی و تگرگ دروغ و کینه یکریز رو سرت می باره، و ریا ذهن آدما رو پر کرده، جز روزنه ای که «خدا» می نامندش، مأمنی برایت باقی نمی مونه.
اینجاست که عشق در دل دریایی مردم باصفا، موج می زند و صداقت، کالای مصرفی هر روزشان است. درب مغازه دروغ، به علت فوت برادرش، حسد، همیشه بسته است!
مردمان روستای رهپویان عشق خدا، بر سینه کینه، دست رد زده اند. در سوپر مارکت روستا همه اجناس مارک صداقت بر خود دارد و از اجناس غیر استاندارد و فاقد هولوگرام وساخت کارخانه حسد ٬ کینه و دروغ خبری نیست آن جا همه اجناس با طعم و اسانس عشق عرضه میشه
در پهن دشت پر بار آبادی، کشاورزان رو میبینی بذر ایمان میپاشند و خوشه های عشق و محبت و صفا و یکرنگی درو میکنند
راستی ما اینهمه دارایی با ارزش رو به چه قیمت فروختیم ؟
به قیمت زندگی مثلا مرفه ماشینی که مثلا لباسمون رو ماشین بشوره غذامون رو ماشین بپزه بجای بازو مون ماشین کار کنه و بجای قلب مون ...... راستی بجای قلب ماشینی هست که برامون از ایمان ٬عشق ٬ محبت ٬ صفا و صمیمیت بگه و بتونه این کلمات رو ترجمه کنه
دنیای عجیبیه خالق مغلوب مخلوق خودش شده
ماشین رو انسان ساخته ولی ماشین تعیین میکنه که انسان چطور فکر کنه ٬ چطور زندگی کنه و چطور بی عاطفه باشه و واسه اینکار امکاناتش رو هم در اختیارش میزاره
مثلا CALLER ID یا همون شماره انداز تلفن اول چک میکنیم که طرف کیه بعد خیلی راحت از جواب دادن طفره میریم و کار به جایی میرسه که همین ماشین به خودش هم کلک میزنه و با اینکه ما کاملا در دسترس هستیم این امکان رو به ما میده که با یه ترفند کوچولو به طرف اعلام بشه *مشترک مورد نظر در دسترس نمیباشد * به همین راحتی
پارسا چیلیک و این تلفن خراب نیست
هاله توی امریکا بزرگ شده و همه چیزش امریکاییه از لهجه و فرهنگ و .....
ولی وقتی میخواد خواننده بشه و میخواد با احساس بخونه میره سراغ ترانه های روستایی خودمون و با لهجه فارسی امریکایی ترانه نوایی رو از خراسان میخونه ولی خوب از اونجا که فرمونش یه کم به طرف آمریکا میکشه٬ گاهی قاط میزنه و سوزنش میره سمت زبون آمریکایی