من در مسنجر

امروز میخواستم یه فایل بهتون بدم که با اجرای اون میتونید سایت ها رو توی مسنجر باز کنید با سرعت بیشتر و بدون نیاز به EXPLORER .
نحوه استفاده از این فایل و روش تنظیم مسنجر رو هم در وبلاگ یاهو توضیح دادم و توضیحات در مورد کد نویسی و تغییر در این فایل رو هم در سایت java4ir  در قسمت جلوه های جدید البته برای یه کم حرفه ای تر ها که میخوان آدرس های دیگه ای رو توی مسنجر باز کنن
یه حسن دیگه این کار اینه که شما اگه موقع بستن مسنجر و خارج شدن ایکن مربوطه رو کلیک کرده باشید هر وقت که دوباره کانکت کردید بطور اتوماتیک اون سایت هم باز میشه و میتونید ببینید

فایل هفت شهر عشق

فایل یاهو

فایل یاهو میل  

(با عرض معذرت لینکهای بالا یه اشکال کوچیک توی host داشت که با تعویض اون درست شد )
البته اگه دوست داشته باشید میتونید بیش از یه آدرس هم توی مسنجر داشته باشید مثل Favorites اما اینکار یه اشکال کوچیک داره که مسنجر یه کم شلوغ میشه

از امروز یه تغییر کوچیک هم توی قالب دارم و جمله اطاق فرمان هم جای خودشو به یه انیمیشن داده





چی بود و چی شد و چه خواهد شد


سال 1332
دختر خانواده همراه  مادرش کنار حوض روی تخت چوبی نشسته اند و یک ظرف هندوانه قرمز جلوشونه. دختر خانواده برای دختر همسایه تعریف می کند: آره زری جون، داداش فرمونم وقتی شنید این پسر لاغرمردنی به من متلک گفته همچین زدش که به سوسک می گفت خرس قطبی. تازه خود داداشم هم گفته می خواد برام یه شوهر خوب پیدا کنه.
مادر دختر می گوید: خدا سایهء مرد را از سر هیچ خونه ای ورنداره!

سال 1342
پدر خانواده با عصبانیت وارد اتاق می شه و پس از آنکه کمی شلوغش کرد و چهار تا کاسه کوزه را زد شکست، فریاد می زند: دختره چشم سفید حالا واسه من دانشگاه قبول میشه... چشمم روشن... مردم از فردا نمی گویند آقا رضا غیرتِ تو شکر؟ هیچی دیگه اگه ولش کنم فردا می خواهد شلوار مدل برمودایی و مانتوی بدن نما بپوشد و نوبل صلح هم بگیره... زن اگر اجنبی ها بهش نوبل صلح بدهند مردم چی می گویند؟
مادر خانواده با لحن التماس آمیز می گه: مرد، حالا چرا شلوغش می کنی؟ نوبل و برمودا چیه؟ دخترمون فقط دانشگاه قبول شده، همین... این قدر سخت نگیر...
بالاخره با اصرارهای مادر، پدر قبول می کنه دخترش به دانشگاه بروه. وقتی پدر قانع شد سیگارشو روشن می کند و مادر می گه: مرد، خدا سایهء تو را از سر ما کم نکند!

سال 1352
فریادِ مردِ خانواده تمام کوچه را پر می کنه: چی؟! می خواد بره سرِ کار؟! یعنی من این قدر بی غیرت شدم که دخترم بره سر کار و پول بیآره تو خونه؟ پس من اینجا هویجم؟ مگر این که بابت این بی آبرویی از روی نعش من رد شوید...
کسی از روی نعش مرد خانواده رد نمی شه ولی دختر خانواده هم چند ماه بعد با وجود غرغرهای پدرش بالاخره سر کار می رود. صدای مادر خانواده به گوش می رسه: مرد، خدا تو را برای ما حفظ کند!


چون مطلب امروز یه کم طولانیه وسط کار هم یه سر میریم اطاق فرمان که شما خسته نشید



بریم اطاق فرمان





سال 1382

مرد خانواده: آخه خانم این چه وضعیه؟ روز اولی که اومدی خواستگاریم، گفتم دلم نمی خواد زنم از این مانتوها بپوشه و آرایش کنه، گفتی دوره این اٌمٌل بازی ها گذشته، ما هم گفتیم چشم! بعد گفتی اگر خونه خریدی به جای مهریه خونه رو به نامم کن، گفتم چشم! همون اول حق طلاق رو هم از ما گرفتی، حالا هم می گی بشینم توی خونه بچه داری کنم؟

زن: عزیزم مگه چه اشکالی داره؟ مگه تو ماهی چقدر حقوق می گیری؟ تمام حقوقت هم بابت کرایه تاکسی، خرج ناهار خودت و مهد کودک بچه و جریمه ماشینت میره. حالا اگه بشینی تو خونه و از بچه نگه داری کنی هم خرجمون کم می شه هم بچه مون وقتی بزرگ شد از کمبود محبتِ پدر و مادر رنج نمی برد... آفرین عزیزم ... خدا سایه ات را (فعلا) سر ما نگه دارد...

سال 1482
زن خانواده: عزیزم تو که انقدر فسیل نبودی. مثلا توی دوستانت به روشن فکری معروفی. آخه چه اشکالی داره؟ این همه سال ما زنا بچه دار شدیم حالا به کمک علم چند وقتی هم شما مردها از این کارها بکنید. اصلا مگه نمی گفتی جد بزرگت همیشه می گفته: چه مردی بود کز زنی کم بود؟
پس از مقداری بحث منطقی مرد بالاخره قبول می کند و نه ماه بعد وقتی بچه بغل وارد خانه می شود زن با عشوه می گوید: مرد ... یعنی سایه تو تا کی بالای سر ماست؟

سال 1582

چند تا مرد دور هم نشسته اند و در حالیکه سبزی پاک می کنن آهسته مشغول تبادل نظرن .
- آره... می گویند هدف این جنبش بازگرداندن حق و حقوق ضایع شده مردهاست...
- حق با آقا جمشیده... ببینید این زنا چقدر از ما سواستفاده می کنن؟ تا وقتی خونه بابامونیم باید آشپزی و بچه داری و اینها را یاد بگیریم و توسری بخوریم، بعدش هم بدون مشورت زنمان می دهند و زنمان هم مارا استثمار می کنه...
- خب می گفتم... اسم این جنبش سیبیلیسمه و...
در این حال با ورود خانم یکی از آنها بحث به زیاد بودن گِل سبزی کشیده می شود! زن می گوید: خدا سایه شما مردها را از سر سبزی ها کم نکند!

سال 1882

رادیو، موج FM، شبکهء پیام (صدای یک خانم)
بااعلام ساعت نه شب شما خانم های عزیز را در جریان آخرین اخبار رسیده قرار می دهم. به گزارش خبرگزاری بانوپرس دقایقی قبل سایه آخرین نمونه نادر از جنس مرد! از روی کره زمین محو شد! پس از پایان عمر این آخرین بازمانده از شاخه زینتی مردها از این پس نام این موجودات را فقط در کتاب های تاریخ می توان پیدا کرد. ساعت 9 و 15 دقیقه با خبرهای جدیدی در خدمت شما خانم های عزیز خواهم بود. دینگ دینگ!


حالا که بسلامتی جهان از شر یه موجود مزاحم بنام مرد ! خلاص شد لازمه جشن بگیریم



بریم اطاق فرمان