زنگ انشا‌‌ء

یادش بخیر یه خورده قدیم ترا زندگی ها خیلی محدود و کلیشه ای بود حتی این محدودیت و یکنواختی توی درس و مشق هم نمود عینی داشت ٬ مثلا زنگ انشاء اونم اولین جلسه بعد از عید دیگه موضوع انشاء تابلو بود

زنگ انشاء

حالا که قراره حکایت تعطیلات و سفر نوروزی رو بگم پس اول به ترانه سفرنامه شهیار قنبری گوش کنید تا من گلویی صاف کنم

دانلود ترانه

 با فرا رسیدن تعطیلات اسب را زین کرده و توشه راه برداشته و زدیم به جاده ٬ عقربه قطب نمای دل اشاره به جنوب داشت اشارت هایش را به گوش جان شنیدیم و راهی شدیم.

سفر نوروزی

چند ساعتی مهمان جاده بودیم و کوهستان زیبا ٬ که بیدریغ مسافران را در آغوش خود با نسیم خنک و چشم انداز های زیبا پذیرا بود تا به مقصد رسیدیم

 در ورودی شهر طبیعت بکر و دست نخورده شهر چشم دل رو نوازش ! میده که حکایت از سعی بیدریغ مردم در نگه داری اکو سیستم منطقه به صورت کاملا طبیعی و وحشی داره .

با اینکه اینجا خورشید حدود ۹ ماه از سال با بی رحمی تمام بر تالابها میتابه  و لی مردم و مسئولان منطقه دست در دست هم با همدلی و همکاری بی نظیر همت و پشتکارخود رو به رخ خورشید کشیده و مانع خشک شدن تالابها شدن حتی به کمک فاضلاب .

در قسمت های خشک منطقه هم برعکس جاهای دیگه مملکت که چپاول گران بی رحمانه به جان کوهها افتاده و با تکه تکه کردن باعث نابودی این مواهب زیبای طبیعی میشن اینجا حتی اگر شده با کمک آوار و نخاله سعی در ایجاد طبیعتی مثال زدنی کردن

همینطور که از کنار تالاب عبور میکنیم نیزار با نوای ملایم باد به خاطر ورود ما شروع به رقصی دل انگیز میکنند و گروه کر پشه ها اپرای ویز ویز رو بسیار هماهنگ با رقص نیزار به اجرا در میارن که باعث شور نشاطی مظاعف در بیننده میشه .

وارد شهر میشیم اولین چیزی چشم انسان رو خیره میکنه و به فکر وامیداره طراحی ویژه و منحصر به فرد شهر اعم از خیابانها و معابر و ساختمانهاست

اینجا خیابانها الزاماْ بصورت آسفالت صاف و سیاه و جدول کاری شده نیست و بصورت هماهنگ با بقیه ابنیه شهری طراحی شده بصورتی که ممکنه به راحتی از میانه کوچه هایی که در بعضی نقاط با عرض یه اتوبان چهار بانده باشه و چند متر اونور تر دو تا پراید بسختی از کنار هم عبور میکنن با اینکه منطقه به صورت طبیعی در دشتی کاملا صاف و هم سطح دریاست ولی عبور از معابر بی اختیار ماسوله و آبادی های دامنه کوهستان رو در ذهن تداعی میکنه که این حکایت از ابتکارات زیبا و بی بدیل اهالی و مسئولین شهر داره

در این شهر شما از ساختمانهای با نماکاری های خسته کننده و تکراری که در اکثر شهر های ایران میبینی اثری نیست . همینطور که گفتم یک هماهنگی و هارمونی در همه جا خود نمایی میکنه

تقریبا مثل نقاشی کوبیسم که نقاش مبتکر خودشو در قالب و محدوده خاصی محصور نمیکنه و رها و آزاد اندیشه هاش رو روی بوم نقاشی ترسیم میکنه ٬ اینجا در زمینه معماری و شهر سازی چنین ابتکاری به خرج دادن .

حتی در درون شهر هم شما از دیدن حیات وحش محروم نیستی به مدد مسئولین و فرهنگ ویژه شهری حاکم که سالها واسه این فرهنگ سازی زحمت کشیده شده شما میتونی بر سکوی رو بروی منزل بشینی و به جویبار یک متری منزل خیره بشی  و جد و جهد زیبای موشهای چاق و چله رو نظاره گر باشی که در اصطلاح محلی به گٍرزٍه معروفه

چون آب جوی هم باید با بقیه مسائل بخونه با تلاش زیاد به رنگ مشکی در اومده که محیط مناسبی واسه جانوران درون جوی باشه و از تابش شدید آفتاب و نگاه عابرین در امان باشن و حریم خصوصی اونا هم حفظ بشه

بخاطر وجود صنایع متعدد پتروشیمی شهرداری شهر هم از وضع مالی خوبی برخوداره و از اونجایی که هزینه کردن اعتبارات تلاش زیادی رو میطلبه خدا هم در وتخته رو هم با هم جور کرده و به محض دریافت عوارض و اعتبارت شهردار و بحمدالله که توی این چند ساله شورا هم به کمک اومده با کمک هم با محاصره بودجه چون شیر بر گرده اعتبارات جستی زده و در چشم بر هم زدنی گلوی بودجه رو فشرده و قدرت هر گونه حرکت بی جایی رو از او سلب کرده و کاملا در اختیار میگیرند.

پس از اشراف و در اختیار گرفتن بودجه ٬ نوبت به تکه تکه کردن میرسه که خوب هرکه زورش بیش سهمش بیشتر .

در این آرمانشهر مسئولین زیاد به مردم گیر نمیدن شما میتونی صد متر زمین بخری ( حالا اگر زمینی هم بود که صاحبش بالا سر زمین نبود نیازی به خرید نیست) بدون مراجعه به شهرداری و ارائه نقشه ساختمان یه بنای با ذوق گیر بیاری و هر جوری خواستی و با بنا توافق کردی خونه خودت رو بسازی و چون اینجا به فضای سبز خیلی اهمیت میدن بعد از ساخت خونه یه درخت نخل یا بیعار توی پیاده رو بکاری یه چند وقتی از آب گوارای جوی پای اون میریزی تا خوب رشد کنه بعد یواش یواش یه توری فلزی دورش میکشی و به همین راحتی کل پیاده رو میشه جزء ملک شما .

حالا میتونی توی این ملک آباء و اجدادی خودتون یه آلونک بزنی و تبدیلش کنی به سوپر مارکت و یا تاکسی سرویس و یا هر کاسبی دیگه که خواستی

راستی ارتفاع پیاده رو  هم به سلیقه خودت میتونی یه متر یا بیشتر بیاری بالا و هیچ کس هم به شما اعتراضی نخواهد کرد . عابرین هم اگرخواستن از کوچه عبور کنن اونقدر  بالا و پایین برن و تغییر مسیر بدن تا جونشون دربیاد

عصر ها که خورشید کم کمک میخواد واسه استراحت شبانگاهی بره توی لونه غروب میتونی توشه ای و فرشی تدارک ببینی و در کنار رود زیبایی که از وسط شهر عبور میکنه بشینی ولی یه فرق کوچولو با زاینده رود اصفهان داره .

فرقش اینه که توی اصفهان همه چیز بر عکسه یعنی به کچلا میگن زلفعلی زاینده رود هم که با این همه سر و صدا همچین موجود زنده ای نداره اما اینجا رودخونه واقعا زاینده است با اینکه نامش زاینده نیست.

نسیم که میوزه بوی دل انگیز فاضلاب در اطراف رود شامه رو نوازش میده ورجه وورجه کرمها و منظره زیبای زباله های منازل اطراف به حاشیه رود زیبایی خاصی داده که با عطر دل انگیزش با هم در می آمیزه . آخه اینجا مردم بد جوری با زباله و فاضلاب حال میکنن واسه همین هم شهرداری به احترام خواست مرم فاضلاب شهر رو از این مسیر عبور میده و با سخاوت تمام بدون سرپوش گذاشتن روی مسیر اجازه میده که خونواده ها اوقات فراقت شون رو اینجا سپری کنن و با بچه ها با بازی میون زباله و خاک به ورزش بپردازند و روح و جسمشون رو پرورش بدن

حتما خیلی مشتاق شدین که در اولین فرصت یه سفری به این منطقه داشته باشین .

اما کجا میخوای بری من که اسمش رو نگفتم و نمیگم تا دلت بسوزه

 ترانه سفرنامه با صدای ستار

دانلود ترانه

 

نظرات 2 + ارسال نظر
میثم 1386,02,14 ساعت 17:34 http://dusax.blogfa.com

سلام
وب قشنگی داری
مطلب های باهالی داری به کلبه ماهم سر بزن
بای

رضا 1386,02,31 ساعت 16:50

خیلی زیبا بود . این سایت آدم رو با خودش به خیلی جاها میبره . برای مدیریتش آرزوی موفقیت دارم .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد