رهایی



قبل از هر چیز باید از بابت آپدیت نکردن هفته گذشته از همه دوستان عذرخواهی کنم مخصوصا از یاسمن خانوم که همیشه منو شرمنده میکنه .
دلم برای شما و حرف زدن با شما خیلی تنگ شده بود





دلیل آپدیت نکردن هم این بود که یه مشکل سخت افزاری واسه NOTBOOK ام پیش اومده بود که راستش بد هم نبود چون این کامپیوتر و اینترنت و اونترنت بدجوری ما رو از راه بدر کرده و فرهنگ و خلق و خوی ما رو تحت تاثیر خودش قرار داده .
خوب هفته گذشته در فراق این یار گرامی و فارق از استثمار شدید او بازگشتی داشتم به خویشتن خویش و فیل اینجانب یاد جنگلهای هندوستان کرد و دوباره پیک نیک و کوه و کباب و رباب و ............... جاتون خالی

و اما گزارش سفر

یکی از دوستان که برای ماموریتی به روستای طرق ( بر وزن برق ) رفته بود از زیبایی ها و هوای لطیف این روستا تعریف می کرد و من هم نسبت به طبیعت حسااااااااس ؛ آدرس گرفتم و با استفاده از موقعیت پیش اومده زدیم به جاده .
روستای طرق در جاده اصفهان به نطنز البته جاده قدیم نه اتوبان و در فاصله ۸۰ کیلومتری اصفهان و ۳۰ کیلومتر مانده به نطنز واقع شده
صبح جمعه شال و کلاه کرده توشه برگرفتیم و اول مستقیم به نطنز رفتیم پس از صرف یه  صبحونه توپ کنار آب روان گردشی هم توی نطنز کردیم و جاده رو برگشتیم به سمت طرق یا طرقرود :
از کنار جاده که به روستا نگاه میکنی به نظر زیاد زیبا نمیاد ولی وارد روستا که میشی از خیابانی آسفالته ولی پر پیچ وخم و نامنظم ( بعضی جاها خیلی پهن و بعضی جاها کیپ تا کیپ آینه های بغل ماشین ) که در دوطرف این جاده تعدادی خونه و چند تا مغازه هست ولی چند صد متر که جلوتر بری دیگه از خونه خبری نیست همش باغ و دیوارهای گِلی که باغها رو محصور کرده و شاخه های درختان میوه در حالی که از روی دیوارهای کوتاه به بیرون سرک می کشند به شما خوش آمد میگن و از میوه های خودشون به شما تعارف میکنن .



با عبور از میون این دیوارهای گِلی که کوچه باغها رو تشکیل میدن به سمت بالای کوه رفتیم بعد از طی مقداری از راه وارد قسمت خاکی جاده شدیم و همچنان به سمت بالا رفتیم در کنار اکثر باغها اتوموبیل های آخرین مدل لوکس مرفهان دردمند که از شدت درد فراق کباب و رباب(نوعی ساز) و رباب (اسم ....) سر به کوه و باغ گذاشته بودن مشاهده میشد ولی به خاطر اینکه با اونا اظهار همدردی نکنم همچنان به سمت بالا رفتیم تا اینکه تقریبا به انتهای روستا در بالای کوه رسیدیم ماشین رو پارک کردیم و زیر یه درخت گردوی تنومند که وقار و شکوه خودش رو به رخ کوه میکشید اطراق کردیم .
حاج خانوم زحمت کشیده و زیر درخت گردو استراحت فرمودند و من و بر و بچ هیزم جمع کردیم و آتش افروختیم .  از اینجا به بعد ماموریت بروبچ هم تموم شد و رفتن دنبال چیدن میوه و گردش توی کوه و باغ . من موندم و آتش و سیخ و گوشت خوابیده تو آبلیمو و پیاز و زعفرون .
گوشتها رو به سیخ کشیده بر آتش نهادم .
از دنبه ها روغن میچکید وای ی ی ی
و چون همه شما نمیتونستید اونجا باشید دوربین دیجیتال رو وکیل تسخیری شما قرار دادم که بجای شما از این خوان نعمت مستفیض بشه این هم مدرکش:



سفره پهن شد و جماعت زنبور هم بی تعارف خودشونو دعوت کردن .
از ما مشت و لگد از اونا هم سماجت که الا و بلا ما هم سهم داریم خلاصه بعد از زدن کباب توی رگ فرصتی شد که منهم گردشی کنم و ناخونکی هم به سرشاخه های گردوی عزیز بزنم و بعد با بزرگواری که حاج خانوم فرمودند و بنده نوازی کردند در جوار ایشان عکسی به یادگار گرفتیم به جهت عبرت بر و بچ
خدایا این کامپیوتر رو ریشه کن بفرما ( خداجون قربونت برم خودت بهتر میدونی که از ته دل نمیگم پس شما جدی نگیر)

اینم یه موزیک از گروه جدیدالتاسیس مهرشاد والفرقه الاسرار که ترانه های بندری به سبک متال میخونن .





نظرات 2 + ارسال نظر

سلام

[ بدون نام ] 1388,09,12 ساعت 11:21

مهریه دختران روستایى در فهرست آثار ملى

در بیرون شهر نیز دیدنى کم نیست. هر کدام از روستاهایى که سینه ستبر کوه را به آغوش کویر پیوند داده اند عجایب و غرایبى براى خود دارند. ابیانه، نه سرآمد روستاهاى نطنز، که شهره ترین آن هاست.

پیش از همه باید از روستاى خوش آب و هواى طرق (بر وزن برق) نام برد که قلعه کهنسالش از دوره اشکانى تا اواخر دوره قاجار محل سکونت مردم روستا بود و جان و مالشان را از گزند راهزنانى چون دار و دسته نایب حسین کاشى مصون مى داشت.

امنیت که پدید آمد و جمعیت که فزون شد، مردم نیز از قلعه بیرون آمدند و میان باغستان ها پراکنده شدند. از آن پس اتاق ها و خانه هاى خالى قلعه طرق، مهریه زنان روستا شد و پشت قباله هایشان افتاد؛ اما اکنون این مهریه کسى را به کار نمى آید و تنها خاطره اى است از روزگار رفتن به خانه بخت.

پس دختران سیاه چشم دیروز و پیرزنان سپید موى امروز، با هدایت پیشنماز مسجد جامع روستا، مهریه خود را به سازمان میراث فرهنگى و گردشگرى هدیه کرده اند تا شاید از رهگذر مرمت آن و سرازیرشدن سیل گردشگرانى که راه ابیانه را خوب بلدند اما از طرق هیچ نمى دانند، گشایشى در کار پدید آید و دست جوانان روستا به جایى بند شود.

مسجد جامع طرق نیز براى خود حکایتى دارد؛ آنچه موجب شده هیچ مسافر و رهگذرى از این مسجد کوچک و ساده چشم برنگیرد سرو کهنسالى است که گویا بنا داشته بر تمام تشبیهات شاعرانه که بلندى و رعنایى قامت معشوق را به سرو تشبیه کرده اند، خط بطلان بکشد .

این سرو، که سرو خوابیده خوانده مى شود، از محل رستن تا سه متر آن سوتر بر زمین خزیده و سپس سر خویش را رو به آسمان گرفته و بر حیاط مسجد سایه افکنده است؛ درست مثل ماجراى هسته اى که بر همه داشته هاى نطنز سایه انداخته است .

گویى از میان این همه تحفه انتخاب یکى دشوار است. براستى تحفه نطنز چیست؟ طبیعت زیبا؟ هفت هزار سال تاریخ و تمدن؟ هنر و معمارى بى نظیر؟ گلابى؟ یا انر‍ژى هسته اى؟
(در پاسخ باید گفت فعلازعفران وگلابی وبعدا خدا داند!)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد